سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

ورود کاروان سیدالشهدا علیه‌السلام به کربلا ( زبانحال حضرت زینب)

شاعر : سیدپوریا هاشمی
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : مثنوی

راه بـــود و راه بـــود و راه بـــود            کــاروان هــمــراه ثــارالــلـه بــود

کــاروان نـه قــبـلـه گـاه عـالـمـیـن            مرد یا زن جـمله عـشـاق الحـسـین


پــاســدار قــافـلـه عــبـاس مـاسـت            روی دوشش پرچـم یا مجـتـبی‌ست

اینکه چون‌خورشید روی مرکب است            حضرت زهـرای ثانی زینب است

زینب است این اقتدارش بارز است            عـقـل از درک عـقـیله عاجز است

پـرده‌هـای محـملش نـور جـلی‌ست            یارب این دخت علی یا که علی‌ست؟

هم عـلـی و هم حـسین و هم حـسن            تکـیـه می‌کـردنـد بر این شـیـر زن

سـال‌هـا مــسـتــور مـانــده آیــه‌اش            چـشـم هـمـسـایـه نـدیــده سـایـه‌اش

قــامـتـش دور از نـگــاه شـوم بـود            آفــتــاب از دیـدنـش مـحــروم بـود

قـاسـم و اکـبـر بـه دور مـحـمـلـش            بـا ابــوفــاضــل نـمـی‌لــرزد دلـش

بـار بـگـشـائـیـد اینـجـا کـربـلاست            لحـظـه مـوعـود زینب با خـداسـت

بـارالـهـا خـسـتــه‌ام جـان بـر لـبــم            زیـنـبـم مـن زیـنــبـم مـن زیــنــبـم

نـیـسـت جـز شـهـد بـلا در بــاده‌ام            بــر هــمــان عــهــد ازل آمـــاده‌ام

این سر و این چـادر و این معجرم            این دو دسـتم این رخم این پیـکـرم

تـو اگـر خـواهـی بـیـابـان مـی‌روم            پـا بـرهـنـه بـر مـغــیـلان مـی‌روم

راضــی‌ام آواره گــردم از حــــرم            آتـش خــیــمـه بـیـوفـتـد بــر ســرم

هرچه می‌گویی به چشم ای نور عین            هـرچه امـا جـز جـدایی از حـسـین

مـی‌شـود آیـا خـوش اقــبـالـم کـنـی            جـــای او راهــی گــودالــم کــنــی

مـی‌شـود خــنـجـر بـبــرد گــردنــم            زیــر سُـــمّ اسـب‌هـا بــاشــد تــنــم

خـوب‌ می‌دانـم که غـارت می‌شـوم            در شلوغی هـتک حـرمت می‌شوم

از غریبه فحش و توهین می‌خورم            از سنان سیـلی سنـگـین می‌خـورم

من که‌ یک دفـعـه نرفـتـم در گـذر            می‌شوم با شـمر و خـولی هـمسفـر

نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه‌های علما و مراجع حذف شد، در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَیتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَی بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!!



آنچـه مـی‌تـرسـم مـی‌آیـد بـر سـرم            دسـت نامـحـرم مـی‌افـتـد مـعـجـرم